روزهای پایانی...
دخترم دیگه چیزی به اومدنت نمونده...ولی من ناراحتم...هر روز گریه میکنم...نکنه بمیرم و کسی نباشه تا مثل خودم از دخترم مواظبت کنه ...کسی نباشه تا دخترم رو نوازش کنه....
از یه طرف دلم برای روزهای قشنگی که با هم داشتیم تنگ میشه...از یه طرف هم دوست دارم بیایی بیرون تا ببینمت...
خدایا کمکم کن...مواظبمون باش...خودمون رو به تو سپردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی