بنیتابنیتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات با تو بودن

دختر گلم خیلی فهمیده است...

1391/5/8 2:40
نویسنده : مامانی
576 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم 20ماهه شدی....فهمیده تر شدی....دوست داشتنی تر شدی....مهربون تر شدی....عاشقتم با تمام وجودمقلب

الان 16 تا مروارید سفید خوشگل توی دهنت داری...

وقتی میخواهیم بریم بیرون لباسهات رو جلوت میذارم و خودت اونی رو که میخواهی بپوشی انتخاب میکنی!

همین طور کتابهایی رو که دوست داری تا برات بخونم میاری میدی دستم تا برات بخونمشونتشویق

چند تا لیوان با رنگهای مختلف و اندازه های متفاوت داری که بهش برج هوش میگن....اونها رو میتونی مرتب رو هم بچینی و برج درست کنی یا برعکس  وبه ترتیب بر اساس اندازه اونها رو داخل هم میذاریتشویق

یه اسباب بازی دیگه هم داری که داخلش اشکال هندسی داره و اونها رو درست سر جای خودشون میتونی بذاری و با چکش میکوبی روشون تا درست سر جاشون واقع شنتشویق

کلی هم با آجرهات خونه درست میکنی و خراب میکنی و باز درست میکنیتشویق

مداد دستت میگیری و کلی توی دفتر نقاشی میکنیخوشمزهیه دونه مداد هم دست من میدی تا با هم نقاشی بکشیم و فورا میگی جش جش!

یعنی چشم چشم دو ابرو بکش !

منم روزی nبار برات آدمک و توپ و دست و پا و گل و درخت و پروانه و کوه و رود و ماهی و.... میکشم و از این روزها لذت میبرم....

کارتهای بن بن بن هم داری و کلی دوستشون داری....مخصوصا از کارت دختر و پسر خیلی خوشت میاد...این کارت ها رو برات خریدم تا توی حرف زدن و در آینده خواندن و نوشتن کمکت کنه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فریبا
11 مرداد 92 21:32
آره اینا واسه اون خاطره میشه می خام بدونم چی به تو میرسه؟ مادر یعنی فداکاری واسه یه آدم که خونش از بقیه رنگین تر نیست واسه دل خودته این کارا بیخد ذوق این بچه رو نکن اون کل دنیای توئه ولی بعدا تو جزئ کوچیک دنیاش هم نمیشی آره وحشتناکه ولی من تو این دنیای کثافت دیگه از خودم هم نمیتونم غافل شم چون انسانم و گنه کار و نادون و تابع نفس حالا میگم حالم از همه چی به هم میخوره چون هیچی واقعی نیست و همه چی یا اشتباهه یا دروغ یا ناپایدار یا گناه یا حماقت یا ظلم...