سفر به بابلسر
٢خرداد یعنی چند روز بعد از واکسن 18 ماهگیت رفتیم بابلسر...
از واکسن نگووووووووووووو که از یک هفته قبلش من استرس داشتم...ولی خدا رو شکر این یکی هم به خیر گذشت
بابلسر هوا عالی بود ....متاسفانه از دریا میترسیدیو ما هم مجبورت نمیکردیم که تنت رو به آب بزنی...اما عاشق شن بازی بودی
2تا دوست خوب هم پیدا کردی که البته از خودت چند سال بزرگتر بودن ولی باهاشون کلی شن بازی میکردی
اسم یکیشون همراز بود و دیگری پرنیا
کلی هم عاشق پیشی ها بودی ....اونجا یه خانواده پیشی 10 نفری بودن که تو همشون رو دوست داشتی و همش میخواستی بری و نازشون کنی و وقتی بچه های دیگه نزدیک پیشی ها می اومدن ناراحت میشدی و میخواستی که پیشی ها فقط به تو نگاه کنن و با تو بازی کنن!
کلی من و بابایی نگران بودیم که نکنه چنگت بزنن و آسیب ببینی ولی تو ول کن ماجرا نبودی و هر روز کلی از غذامون رو باید میبردی و به پیشی ها میدادی!