بنیتابنیتا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات با تو بودن

دخترم روزت مبارک ...

  دخترم... با تو سخن می گویم گوش کن با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر شاخه ی پرگل این گلزاری من در اندام تو یک خرمن گل می بینم گل گییسو گل لب ها گل لبخند شباب من بچشمان تو گل ها ی فراوان دیدم گل عفت گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ گل فردای سپید میخرامی و تورا می نگرم چشم تو آیینه ی روشن دنیای من است تو همان خردنهالی که چنین بالیدی راست چون شاخه سرسبز برومند شدی همچو پرغنچه درختی همه لبخند شدی دیده بگشای ودراندیشه گل چینان باش همه گلچین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداری است که ...
18 شهريور 1392

من دیگه نی نی پوشکی نیستم !

هورااااااااااااااااااا بالاخره موفق شدیم ....الان یه ماهه که دخترکم دیگه نی نی پوشکی نیست ! و به نی نی شورتیها پیوسته .... دخترکم داره با پیشی تو پارک کاراته کار میکنه !   ...
17 تير 1392

من یه مامان تنبلم !

وای از دست خودم ..... الان 5 ماه میگذره که هیچ پستی تو وبلاگت نذاشتم ....دختر عزیزم منو ببخش خانم خانما خیلی تنبلی هنوز  تکلمت کامل نشده به غیر از چی شد ؟و بابا اومد ....جمله دیگه ای به یادم نمیاد که گفته باشی! اما کلمه زیاد بلدی ..... صدای بسیاری از حیوونها رو بلدی مثل : سگ=هاپ هاپ            مرغ=قدقد           جوجه=جیک جیک              قورباغه=قور قور        گوسفند=بع بع         ...
31 فروردين 1392

تولد 2 سالگیت مبارک...

عزیزم ....عشقم.....جونم.... زندگیم .....2ساله شدی. چه شبها که نخوابیدم و چه روزها که حتی لحظه ای ننشستم ....اما تمام سختیها خیلی زود فراموش میشوند...در عوض لحظه لحظه بزرگ شدنت .... قد کشیدنت....شیرین کاریهات.... شیرین زبونی هات .... شیطنت هات...رو شاهد بودم...روزهایی که دیگر تکرار نخواهند شد... پس همه اینها رو به اون سختی ها به درررررررررررررررررررررر از تولدت میخوام بگم ... اینکه امسال نسبت به پارسال چقدر خانم تر بودی ....چقدر فهمیده تر بودی ...و چقدر مهربون تر بودی! صبح  با بابایی رفتید پارک و کلی خوش گذروندی ....دوست داشتم تمام ثانیه های روز تولدت خوش باشی... ظهر اومدی خونه و ناهار خوردی و یه کم سی دی دیدی و بعد از ظهر خو...
5 آذر 1391